نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

 

دست نی ، تا دست جنباند به دفع          نُطق نَی ، تا دَم زند از ضُر و نفع ( 614 )

 

تو ز قرآن باز خوان تفسیر بیت              گفت ایزد : ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت ( 615 )       

 

گر بپرانیم تیر ، آن نَی ز ماست             ما کمان و ، تیر اندازش خداست ( 616 )

این نه جبر ، این معنی جباری ست          ذکر جباری ، برایِ زاری ست ( 617 )

زاری ماشد دلیل اضطرار                    خجلت ما شد دلیل اختیار ( 618 )

گر نبودی اختیار این شرم چیست ؟         وین دریغ و خجلت و آزرم چیست ؟ ( 619 )

در این ابیات مولانا به بحث جبر و اختیار میپردازد . جبر و اختیار از مباحث بسیار مهم  و در عین حال دشوار است . همه ی اندیشمندان به نوعی به بحث جبر و اختیار پرداخته اند و هر کدام یکی را انتخاب کرده اند . البته این بحث موضوع مقاله ما نیست اما به تناسب بحث مختصری به آن خواهیم پرداخت . سوال اینست که آیا ما در رفتار و اعمال خود آزادیم یا مجبور ؟ آیا قدرت انتخاب داریم یا نداریم ؟ آیا سرنوشت ما از پیش تعیین شده است یا خود آن را رقم میزنیم . همه میدانیم ما اختیار خیلی چیزها را نداریم مثلا در چه خانواده ای متولد شویم . پسر باشیم یا دختر . زشت باشیم یا زیبا ، باهوش متولد شویم یا کم هوش ، در چه منطقه جغرافیایی متولد شویم و ... اما در طول زندگی میبینیم در مواردی که از ما مسئولیت خواسته اند اختیار نیز داریم . مثلا رفتار صحیح داشته باشیم یا غلط . سالم زندگی کنیم یا ناسالم . دنبال کار برویم یا بیکاره باشیم به دنبال علم برویم یا بی سواد باشیم مولانا اختیار را انتخاب کرده است و چند دلیل برای آن آورده است به شرح زیر :

1 – خجالت کشیدن : اگر ما اختیار نداشته باشیم دلیلی ندارد به خاطر اعمال ناشایست خود خجالت بکشیم .

2 – تعلیم و تربیت : اگر مختار نباشیم تعلیم و تربیت بی معناست چون اگر بپذیریم سرنوشت هر کس از پیش تعیین شده است پس با تعیم و تربیت نمیتوان آن را تغییر داد . البته انتخاب این ابیات فقط برای بیت 615 است که مولانا به آیه ای از قرآن مجید در خصوص پیامبر اشاره کرده است که ظاهرا معنی جبر میدهد و چون مولانا به جبر معتقد نیست ابیات دیگری برای توضیح آن میسراید . امام صادق ( ع ) مبحث جدیدی در خصوص جبر و اختیار مطرح کرده که بسیار دقیق است . میفرماید نه جبراست و نه تفویض ( اختیار ) بلکه امری است بین دو امر .

اما توضیح ابیات

614 : دست نی ، تا دست جنباند به دفع          نُطق نَی ، تا دَم زند از ضُر و نفع ( 614 )

معنای لغات    نطق : سخن ، کلام     ضُر : زیان و ضرر      نفع : متضاد ضر ، سود 

معنای بیت : هر نقشی که خدا در موجودات مینگارد ، هیچ فردی نمیتواند جلوی او را بگیرد . و هیچ زبانی نمیتواند از سود و زیان دم زند . خلاصه هیچ موجودی نمیتواند در برابر هستی مطلق ، شان و مقامی مستقل داشته باشد .

615 : تو ز قرآن باز خوان تفسیر بیت              گفت ایزد : ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت ( 615 )       

معنای بیت : برای فهم این بیت آیه قرآن را بخوان که میفرماید : ( فما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ) ای پیامبر ، تو تیر نپراندی آنگاه که تیر پراندی ، بلکه این حق تعالی بود که تیر به سوی مشرکان پراند . آیه 17 سوره انفال : مقصود اینست که پیامبران و اولیای خدا همگی ابزار فعل خداوند هستند و هر کاری که از آنان سر میزند همان فعل و کار خداست . این آیه در جنگ بدر نازل شده است .

616 : گر بپرانیم تیر ، آن نَی ز ماست             ما کمان و ، تیر اندازش خداست ( 616 )

معنای بیت : اگر ما تیر بیندازیم این تیر انداختن از ما نیست . زیرا ما در دست خداوند مانند کمانیم و تیر انداز این کمان خداوند است . پس انسان ابزاری است در دست خداوند .

617 : این نه جبر ، این معنی جباری ست          ذکر جباری ، برایِ زاری ست ( 617 )

معنای بیت : این مواردی را که گفتیم به معنای جبر نیست . بلکه مقام جباری را بیان میکنیم . و ذکر جباری خداوند برای اینست که در مقابل خداوند زاری کنیم و او را همیشه همه کاره بدانیم .

توضیح : جبار از صفات خداوند است که در آیات پایانی سوره مبارکه حشر آمده است

618 : زاری ماشد دلیل اضطرار                    خجلت ما شد دلیل اختیار ( 618 )

معنای بیت : اگر ما به درگاه خداوند زاری میکنیم دلیل بر اضطرار و بیچارگی ما در مقابل خداوند است و شرمندگی و خجلت ما از کارهای ناپسند دلیل اختیار ماست .

619 : گر نبودی اختیار این شرم چیست ؟         وین دریغ و خجلت و آزرم چیست ؟ ( 619 )

معنای بیت : اگر اختیار نداشته باشیم پس چرا شرمگین میشویم . این افسوس خوردن و خجالت کشیدن و حیا و شرم برای چیست ؟ فقط برای اینست که ما اختیار داریم بعضی کارها را انجام ندهیم .

زجر استادان و شاگردان چراست ؟      خاطر ، از تدبیرها گردان چراست ؟

همینطور اگر اختیار نباشد چرا استادان شاگردان را سرزنش و تنبیه میکنند و چرا انسان قبل از انجام هر کاری درباره سود و زیان آن اندیشه میکند .پس ما اختیار داریم و میتوانیم جهت صحیح را انتخاب کنیم زیرا :

1 – پس از کارهای ناشایست خجالت میکشیم .

2 – نظام تعلیم و تربیت داریم

3 – برای کارها تدبیر به خرج میدهیم .

 

 

 

 

                                                 پیام آشنا

 

 

بهار آمد و فر و فرح فراز آورد            گل و بنفشه که دی برده بود باز آورد

 

 

خدیو لاله به سر تاج دلفروز آمد             درفش فتح و ظفر سرو و سرفراز آورد

 

 

عروس گل به سر حجله گاه ناز آمد          به شور و غلغله مرغان نغمه ساز آورد

 

 

به سرو ، فاخته گلبانگ شادکامی زد           تذرو ، تاخته پیغام اهل راز آورد

 

 

به شاخ و برگ نهالان گل وزید صبا           دل فسرده ما را باهتزاز آورد

 

 

گشود سبزه به دست نیاز ، دامن شوق         شکوفه عشوه ببارید و سرو ، ناز آورد

 

 

چمن ز جام شقایق شد آنچنان سرمست         که تاخت بر فلک و بر ستاره تاز آورد

 

 

صبا بطره سنبل به مویه بوسه زنان              ز دستبرد خزان شکوه ای دراز آورد

 

 

سپیده دم که گلم بوی آشنا میداد                  صبا پیامی از آن یار دلنواز آورد

 

 

مگر به حال منش سوخت دل تعالی الله             که آتش دل ما سنگ در گداز آورد

 

 

به خاک تربت حسرت سرشته محمود           صبا شمامه یی از طره ایاز آورد

 

 

شها دریغ که فرمان تَرک تاز تو ، باد             به ترک خان من از برق تُرکتاز آورد

 

 

عجب که قهقه شوق ، کبک مسکین را             شکار پنجه خونین شاهباز آورد

 

 

حقیقت است در آییین شهریار ای ماه                اگر چه جلوه در آیینه مجاز آورد

 

 


 

 

 

پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:سورنو, گرمه, چقدر,,,, :: 13:35 ::  نويسنده : mohamad

چقدر جالبه که:

تا وقتی مریض نشی کسی برات گل نمیاره....

 

 

..

تا وقتی فریاد نزنی کسی به طرفت نگاه نمی کنه…

..

تا وقتی گریه نکنی کسی نوازشت نمیکنه.....

..

 

 

تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد….

..

 

 

وتا وقتی نخوای بمیری کسی تورا نمیبخشه…

.

دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:شعر حافظ, سورنو, گرمه, , :: 1:1 ::  نويسنده : mohamad

اين چه شوراست كه دردورقمر ميبينم        همه آفاق  پر از فتنه و شر  ميبينم

هر كسي روز بهي   ميطلبد   از  ايام        علت آنست كه هر روز بتر ميبينم 

دخترانراهمه جنگ است وجدل با مادر       پسرانرا  همه  بدخواه  پدر  ميبينم

هيچ رحمي نه  برادر به  برادر  دارد        هيچ شفقت نه پدررا به پسر ميبينم

ابلهانرا همه شربت زگلاب و قند است        قوت دانا همه ازخون جگر  ميبينم

اسب تازي شده  مجروح  بزير  پالان        طوق زرين همه برگردن خرميبينم

حافظ اين پند زمن بشنو برو نيكي كن        كه من اين پند به ازگنج وگهرميبينم

 

پنج تا پیامک گرمه ای تو این مطلب اومده.

 

 

1 - مثل ساحل آروم بو تا دیگرون مثل دریا بیقرارَ بَ .

2 – هر کسی سازِ خَیَه دوکوتی ، اما مهم اِیمِیَه هَسییَ که به هر سازُ نَرَقصیَه .

3 – همانند پاک کن بو که برای پوشوندن اشتباهات دیگرون خَیَه کِسکوگِ دُکَه .

4 – همیشه فکر دُکَرین چوون گرفتاری به خدا نَگَجینتُ ، ولی در حقیقت چوون به خدا نَگَجینتُ گرفتاری .

5 – پرسی تَ زِ مَ که عاشُقی چُوی؟  ریشی که چو مَ شوی دُزونی .



ادامه مطلب ...
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:اطلاعیه,عیدانه,جام عید,, :: 9:53 ::  نويسنده : meti

برای آگاهی یافتن از نحوه شرکت در مسابقات فوتبال گل کوچک گرمه در نوروز 91 ، اخبار ، تاریخچه و قوانین به سایت gfcss.loxblog.com مراجعه فرمایید.

برای آگاهی بیشتر از کویر به وبلاگ ایمان سر بزنید .shabchareh.loxblog.com

نمای زیبا از گرمه

عکس هنرمندانه

بن جنی

دیوار باغ

کوه مه گرفته

سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : mohamad

 

اين شعر کانديداي شعر برگزيده سال 2005 شده و توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده است و استدلال شگفت انگيزي دارد:

 

When I born, I Black, When I grow up, I Black,
When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black,
When I sick, I Black, And when I die, I still black...
And you White fellow,
When you born, you pink, When you grow up, you White,
When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue,
When you scared, you yellow, When you sick, you Green,
And when you die, you Gray...
And you call me colored???........"

 

وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم،
وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم،
وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم سياهم...
و تو، آدم سفيد،
وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي،
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي،
وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي،
و وقتي مي ميري، خاکستري اي...
و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟.........

 

 

 

 

 


 

دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 ::  نويسنده : mohamad

 

نيكي و بدي

لئوناردو داوينچي موقع كشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشكل بزرگي شد: مي بايست "نيكي" را به شكل عيسي" و "بدي" را به شكل "يهودا" يكي از ياران عيسي كه هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت كند، تصوير مي كرد.كار را نيمه تمام رها كرد تا مدل ها ي آرماني اش را پيدا كند.

روزي دريك مراسم همسرايي, تصوير كامل مسيح را در چهرة يكي از جوانان همسرا يافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي هنوز بري يهودا مدل مناسبي پيدا نكرده بود.

كاردينال مسئول كليسا كم كم به او فشار مي آورد كه نقاشي ديواري را زودتر تمام كند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شكسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند , چون ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او نداشت. گدا را كه درست نمي فهميد چه خبر است به كليسا آوردند، دستياران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خودپرستي كه به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداري كرد.

وقتي كارش تمام شد گدا، كه ديگر مستي كمي از سرش پريده بود، چشمهايش را باز كرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت: "من اين تابلو را قبلاً ديده ام!" داوينچي شگفت زده پرسيد: كي؟! گدا گفت: سه سال قبل، پيش از آنكه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي كه در يك گروه همسرايي آواز مي خواندم , زندگي پراز روًيايي داشتم، هنرمندي از من دعوت كرد تا مدل نقاشي چهرة عيسي بشوم!

 

"مي توان گفت: نيكي و بدي يك چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است كه هر كدام كي سر راه انسان قرار بگيرند."
-پائولو كوئيلو

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان