نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی
دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 ::  نويسنده : mohamad

 

نيكي و بدي

لئوناردو داوينچي موقع كشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشكل بزرگي شد: مي بايست "نيكي" را به شكل عيسي" و "بدي" را به شكل "يهودا" يكي از ياران عيسي كه هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت كند، تصوير مي كرد.كار را نيمه تمام رها كرد تا مدل ها ي آرماني اش را پيدا كند.

روزي دريك مراسم همسرايي, تصوير كامل مسيح را در چهرة يكي از جوانان همسرا يافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي هنوز بري يهودا مدل مناسبي پيدا نكرده بود.

كاردينال مسئول كليسا كم كم به او فشار مي آورد كه نقاشي ديواري را زودتر تمام كند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شكسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند , چون ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او نداشت. گدا را كه درست نمي فهميد چه خبر است به كليسا آوردند، دستياران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خودپرستي كه به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداري كرد.

وقتي كارش تمام شد گدا، كه ديگر مستي كمي از سرش پريده بود، چشمهايش را باز كرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت: "من اين تابلو را قبلاً ديده ام!" داوينچي شگفت زده پرسيد: كي؟! گدا گفت: سه سال قبل، پيش از آنكه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي كه در يك گروه همسرايي آواز مي خواندم , زندگي پراز روًيايي داشتم، هنرمندي از من دعوت كرد تا مدل نقاشي چهرة عيسي بشوم!

 

"مي توان گفت: نيكي و بدي يك چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است كه هر كدام كي سر راه انسان قرار بگيرند."
-پائولو كوئيلو

جمعه 28 بهمن 1390برچسب:شیبانی,سورنو,نگین انگشتر,گرمه,, :: 13:37 ::  نويسنده : meti

 

( انا لله و انا الیه راجعون )

" دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند        رو بار سفر بند که یاران همه رفتند "

بهار

شیبانی

با کمال تاسف و تاثر با خبر شدیم بزرگمرد روستای گرمه و بلکه شهرستان خور و بیابانک جناب حاج محمد آقا شیبانی ذاکر اهل بیت و مرد علم و ادب و عمل از زندگی این جهانی سیر گشته و رخت به سرای باقی کشیده اند . چه میشود گفت درباره مردی که یک عمر مداح و ذاکر اهل بیت بود ، حرفش برای اهالی روستای گرمه و همه آنهایی که او را میشناختند سند بود . قباله هایی که مینوشت برای همه قابل قبول بود . خطش را به عنوان امضا و سند قبول داشتند . در کشتخوان مرجع حل اختلافات مِلکی زارعین و در مسائل خانوادگی ملجا کسانی بود که راه به جایی نداشتند . عمر ما قد نمیدهد که دیگر امثال شیبانی ببینیم . مردی خود ساخته ، اهل مسجد و نماز وقرائت قرآن و ... .مصیبت وارده را به تنها فرزند مرحوم شیبانی و داماد و فرزندانشان و برادرزادگان بزرگوارش و خواهر زاده های ارجمندش تسلیت عرض مینماییم .

کاروان شهید رفت ازپیش       زان ما رفته گیر و می اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم       وز شمار خرَد هزاران بیش

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان