نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

این هفته عکس یکی از آروم ترین گرمه ای رو که در بین ما نیست براتون میزارم.

مرحوم الله بخش،یکی از موذنان گرمه:             فاتحه یادتون نره!

 

چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,نخل,خرما, :: 22:35 ::  نويسنده : mohamad

در آیات و روایات، اوقات و حالات متعددی جهت دعا برای حضرت صاحب الزمان (ع) وارد شده است که از آن جمله:

بعد از هر نماز واجب، بعد از هر دو رکعت از نماز شب،

در قنوت نمازها، در حال سجده، در سجده شکر، هر صبح و هر شام،

آخرین ساعات از هر روز، روز پنج شنبه، شب و روز جمعه،

روز نوروز، روز عرفه، عید فطر، عید قربان، روز دحوالارض، روز عاشورا،

شب و روز نیمه شعبان، تمام ماه رمضان، بعد از ذکر مصیبت سیدالشهداء،

بعد از زیارت امام زمان(عج)، پس از گریستن از ترس خدا، پس از تجدید هر نعمت و زوال هر محنت،

هنگام وارد شدن غم و اندوه، در سختی ها و گرفتاریها،

پس از نماز جعفر طیار، پیش از دعا برای خود و خانواده خود،

عید غدیر، چهل روز مداومت برای فرج، ماه محرم و ...

چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,, :: 16:25 ::  نويسنده : mohamad

در تعطيلات كريسمس  در يك بعداز ظهر سرد زمستاني  پسر 6 يا 7 ساله اي جلو ويترين مغازه اي ايستاده بود . او كفش به پا نداشت و لباسهايش پاره پاره بود.

 

زن جواني از آنجا مي گذشت. همين كه چشمش به پسرك افتاد. آرزو و اشتياق را در چشمهاي آبي او خواند.  دست كودك را گرفت و داخل مغازه برد .

 

- و برايش كفش و يك دست لباس گرمكن خريد. وقتي بيرون آمدند     زن جوان به پسرك گفت: حالا به خانه ات برگرد. اميوارم تعطيلات شاد و خوبي داشته باشي!

 

پسرك سرش را بالا آورد . نگاهي به او كرد و پرسيد :  خانم !  شما خدا هستيد؟         زن جوان لبخندي زد و جواب داد : نه پسرم !  من فقط يكي از بندگان او هستم.

 

پسرك گفت:  مطمئن بودم با او نسبتي داريد.

سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,, :: 11:51 ::  نويسنده : mohamad

 يه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدير شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند... يهو يه چراغ جادو روی زمين پيدا می کنن و روی اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه... جن ميگه: من برای هر کدوم از شما يک آرزو برآورده می کنم... منشی می پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادبانی شيک باشم و هيچ نگرانی و غمی از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشی ناپديد ميشه... بعد مسوول فروش می پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من می خوام توی هاوايی کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصی و يه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه... بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه... مدير ميگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!

 

نتيجهء اخلاقی اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!

ده دليلي‌ که خدا زن را آفريد

Top 10 Reasons God Created Women

10- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

10. God worried that Adam would be lost in the Garden of Eden because he wouldn't ask for directions.

9-خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.

 9. God knew that someday Adam would need someone to hand him the TV remote. (Parenthetically, it has been noted that men don't want to see what's ON television, they want to see WHAT ELSE is on.)

8- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

8. God knew that Adam would never make a doctor's appointment.

7-خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره.

7. God knew that when Adam's fig leaf wore out, he would never buy a new one for himself.

6- خدا میدونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره.

6. God knew that Adam would not remember to take out the garbage.

5- خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره.

5. God wanted man to be fruitful and multiply, but he knew Adam would never be able to handle labor pains and childbirth.

4- خدا میدونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره.

4. As "keeper of the garden," Adam would need help in finding his tools.

3- خدا میدونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش، براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري که در واقع خودش مقصر بوده ،نياز داره.

3. Adam needed someone to blame for the Apple incident, and for anything else that was really his fault.

2- همون طور كه در انجيل آمد ه است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند.

2. As the Bible says: "It is not good for man to be alone." And the Number One reason of all....

 و سرانجام دليل شماره يك

1- خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنم....

1. God stepped back, looked at Adam, and declared: "I can do better than that
 
خانم های حساس خیلی جدی نگیرید

گرمه ای                     فارسی                    latin

گَرگ                                  گرمه                               Garg

حِِِِِصب                                خور                               Hesb

مِرگون                               مهرجان                    Mergoon

فروی                                 فرخی                           Farvi

آرسون                             عروسان                     Aresoon

اِرا                                    ایراج                                Era

بیاده                                بیاضه                         Bayade

نِهه                                 نایین                             Nehe

هفتمی                          هفتومان                     Haftemi

اوگرم                              آبگرم                         Owgarm

چه ملک                        چاه ملک                 Chah Malek

مادر نیمه گمشده

 

خدا نمی توانست ، در همه جا باشد ، از این رو مادران را آفرید !

 

اشاره ای به ارزش و اعتبار مادر در پیشگاه حضرت دوست :

از ابوسعید ابوالخیر سئوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟

ابوسعید گفت : شبی مادر از من آب خواست ، دقایقی طول کشید تا آب آوردم وقتی به کنارش رفتم ، خواب مادر را در ربود ! دلم نیامد که بیدارش کنم ، به کنارش نشستم تا پگاه ، مادر چشمان خویش را بار کرد و وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید پی به ماجرا برد و گفت:  فرزندم امیدوارم که نامت عالمگیر شود .

بدین سان ( ابوسعید ابوالخیر ) مرد خرد و آگاهی و عرفان ، شهرت خویش را مرهون یک دعای مادر می داند .

گوش جان می سپاریم ، به واژگانی که از میان لبان معطر و پاکیزه ی مادر به عنوان دعا برای فرزند خود سرریز میگردد :

وقتی کوچک بودی

تو را با رواندازهایی می پوشاندم

و در برابر هوای سرد شبانه محافظت می کردم

ولی حالا که برومند شده ای

و دور از دسترس ،

دستهایم را بهم گره می کنم

و تو را با دعا می پوشانم !    

                                                                 ( دانا کوپر )

ولادت بهترین زنان دو عالم، حضرت زهرا(س) و روز مادر و همچنین روز زن بر تمام مادران و زنان عالم مبارکباد.

خدا و پرستش او:

برای دانش مرد همین بس که خدا پرستد ،

و برای نادانیش همین بس که به رای خویش دل ببندد.

                                                              حضرت محمد (ص)

سخنان زیبای اینشتین:



هر احمقی می تواند چیزها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند؛ برای حرکت در جهت عکس، به کمی نبوغ و مقدار زیادی جرات نیاز است.

 

دست خود را یک دقیقه روی اجاق داغ بگذارید، به نظرتان یک ساعت خواهد آمد. یک ساعت در کنار دختری زیبا بنشینید، به نظرتان یک دقیقه خواهد آمد؛ این یعنی "نسبیت".

 

فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد.



شما یک مطلب علمی را هرگز نفهمیده اید مگر آنکه بتوانید آنرا برای مادر بزرگ خود بیان کنید و او متوجه شود.

 

سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید.

 

دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.
یکی از قویترین عللی که منجر به ورود آدمی به عرصهء علم و هنر می شود فرار از زندگی روزمره است.

 

حقیقت آن چیزی است که از آزمون تجربه، سربلند بیرون آید.

 

زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید حرکت کنید.

 

 

 


 

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,کوه گرمه,, :: 21:30 ::  نويسنده : mohamad

از امروز انشاءالله هر هفته پنج شنبه ها یک عکس از گرمه ایهایی که در بین ما نیستند میزاریم و به یادشان فاتحه ای می فرستیم.

 

این پرنده ها با کشاورزا رابطه متقابل دارند . پرنده ها تنهایی کشاورزا را موقع آب کشیدن ( آبیاری ) پر میکنند  و کشاورزا هم گندم میکارند که قسمتیش هم سهم پرنده ها میشه . پرنده خوش صدا

بابایی

گرمه تا مدتی پیش ( قبل از لوله کشی آب در خانه ها ) دو آب انبار داشت که به طور مرتب این آب انبار ها از آب سرچشمه روستا پر میشد . آب نیز وقف آب انبارها بود  هر شانزده روز 30 فنجان معادل 150 دقیقه . ابتدا آب انبار بالا پر میشد و سپس آب انبار پایین . آبِ  آب انبار بالا را فقط با ظرف بر میداشتند و برای مصرف غیر شرب به خانه میبردند و از آب انبار پایین برای خیساندن برگه درخت خرما جهت صنایع دستی و سایر کارها استفاده میکردند .

انبار

کژ ماندن دهان آن مرد ، که نام حضرت محمد ( علیه السلام ) را به تمسخر خواند .

آن ، دهان کژ کرد و از تَسخُر بخواند         نام احمد را ، دهانش کژ بماند ( 812 )

خلاصه داستان : در زمان رسول خدا ( ص ) شخصی نام آن حضرت را با مسخره گی به زبان آورد و در نتیجه دهانش به همان حالت مسخرگی و کج باقی ماند . سپس از کار زشت خود پشیمان شد و از حضرت رسول خدا طلب بخشش نمود و گفت من خودم سزاوار یاوه گویی بودم اما درباره شما یاوه گویی کردم ، مرا عفو کن . مولانا به نتیجه اشاره ای نکرده است اما با توجه به دریای رحمت رسول خدا بعید است که او را نبخشیده باشد .

معنای بیت : آن کسی که برای مسخره کردن نام حضرت رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم دهانش را کج کرد و نام شریف آن حضرت را با مسخره گی ادا کرد ، دهانش به همان حال مسخرگی و کج باقی ماند و به حال اول بازنگشت .

معنای لغات :

کژ : کج          تسخر : تمسخر ، مسخرگی ، لودگی

 

 باز آمد کای محمد عفو کن                      ای ترا الطافِ علم مِن لَدُن ( 813 )    

 

او نزد حضرت محمد ( ص ) آمد و گفت ای محمد مرا ببخش ، ای کسی که لطفهای علم لدنی از آن تست.

من لَدُن : از آیه 65 سوره مبارکه کهف گرفته شده که خداوند میفرماید : و عَلَمنا من لَدُنا (( و او را از نزد خود تعلیم دادیم ))

علم لدنی علمی است که از راه تعلیم رسمی به دست نمی آید وقتی فردی همه کارهایش را برای خداوند انجام دهد مقرب درگاه خداوند میشود و خداوند علوم مخفی را به او تعلیم میدهد .علومی که از راه عقل و نقل به دست نمی آید و فقط از جانب خداوند میتواند آموزش داده شود . از اشعار منسوب به سمش تبریزی است :

دل گفت مرا علم لدنی هوس است               تعلیمم کن اگر ترا دسترس است

گفتم که (( الف )) گفت (( دگر )) گفتم هیچ    در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

 

من تو را افسوس میکردم ز جهل              من بُدم افسوس را منسوب و اهل (814 )

معنای لغات : افسوس :: مضحکه ، مخسره ، ازار و اذیت

معنای بیت : من بودم که تو را از روی نادانی مسخره میکردم در حالی که خودم لایق و شایسته مسخره کردن بودم .

(( اسد ))

 

 

 


سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,سورنو,نگین انگشتر,پیامک گرمه ای,روستای گرمه,, :: 23:39 ::  نويسنده : mohamad

1- بر بِیَنَ تِمینُ و بر دیدنَ تومورو. بِمی تا بِمینو و بِمی تا بِمینو.

 

2- نَفَسونو بِشمِر. اوو به قیمت دوست داشتَنَ از دست هُدُدُ نه بر گذر عمر.

 

3- به کسونیکه به اِیْمه حسودِ دُکَرَ احترام بِنَیه! زیرا ایوو کسونی هستن که از صمیم قلب معتقدَ اِیْمه گِتَر از اوونیه.

 

 

اگه نمیتونید بخونید برید به ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,, :: 12:17 ::  نويسنده : mohamad

35. در روآتاي ايتاليا، عبور افراد غير مسيحي از 20 متري کليسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهي از فاصله 15 متري کليساي آن منطقه موجب دردسر پليس شده بود، زيرا امکان توقف خودرو ها در آن منطقه بزرگراه براي چک کردن مسيحي بودن يا نبودن شان وجود نداشت.


36. در سوئيس داشتن يک پناهگاه براي شهروند الزامي است.


37. در بحرين پزشکان حق ندارند در هنگام معاينه به آلت تناسلي زنان مستقيم نگاه کنند، اما اجازه دارند تصوير آنرا در اينه ببينند.


38. در لينوئيس آمريکا دادن سيگار روشن به حيوانات ممنوع است.

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,, :: 1:16 ::  نويسنده : mohamad

جناب آقای حمزه بشیر

انتخاب شایسته و بجای شما به عنوان معلم نمونه در کل کشور را تبریک گفته و از خداوند توفیق روزافزون را برایتان آرزومندیم.

از سمت راست: احمد (کوچکعلی) جلال-حمزه بشیر

 

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:گرمه,روستا,روستای گرمه,سورنو,نگین انگشتر,نگین,انگشتر,, :: 1:13 ::  نويسنده : mohamad

خدا و پرستش او

خدای برترین به آدمیزادگان گوید:

وقت خویش را صرف عبادت من کن تا سینه ات را سرشار از بی نیازی کنم و تنگدستی را از تو دور سازم و اگر چنین نکنی ، تو را سخت به دنیا مشغول می کنم و تنگدستی را از تو دور نمی سازم.                            حضرت محمد (ص)

گرمه ای               فارسی                لاتین

چَروا                               خر                          charva

میج                               میش                               Mij

گُو                                  گاو                                Gow

چوقو                              گنجشک                 Chooghoo

نِگَنٔگ                             مرغ                           Negang

کیروس                           خروس                         Kiroos

اوزُم                               عقرب                           Uzom

کَهَر - کَرّه                        بزغاله                  Kahar-Karre

نازو                                گربه                            Nazoo

دِنْد                                زنبور                             Dend

میرِشک                         مورچه                        Mireshk

مُشْک                           موش                            Moshk

گُزپا                               کنه                               Gozpa

بَکّو                               مارمولک                       Bakkoo

چِرْگو                             جوجه                         Chergoo

تَکَ                               بز نر                                Taka

اُشْتَر                            شتر                              Oshtar

حاشی                        بچه شتر                          Hashi

اَروونه                          شتر نر ( بچه )               Arvoone

توره                            شغال جوان                      Toore

بیتور                           شغال پیر                       Beytoor

کوگل                          خر خاکی                        Kowgel

قاسمعلیو                    کفشدوزک                Ghasemaliu

مَغَس                          مگس                            Maghas

اِسْپِج                         پشه                                 Espej

کوکووَ                         جغد                                Kokova

این عکس یکی از کوههای گرمه است که کمی عجیب به نظر میرسه یه تکه سنگ در اواسط کوه قرار داره که به نظر دست سازه و روی اون کار کنده کاری انجام دادند . رو عکس بعدی زوم کنید بیشتر پیداست .

کوه جالب

تو این عکس چند تا سر آدم و گرگ پیداست . اگر کمی دقت کنید میتونید چیزهای بیشتری هم پیدا کنید .

سنگ جالب

دکتر مرتضی هنری *

از خانه تا بهشت

حالی چو فسانه میشوی ای بخرد

افسانه نیک شو ، نه افسانه بد

 

·       نیمروزی در تابستان

نیمروزی در تابستان بود ، نیمروزی داغ و خشک . در اتاقی بزرگ نشسته بودم . اتاقی مانند اتاقهای دیگر خانه ، خانه ای مانند دیگر خانه های روستا ، روستایی مانند دیگر روستاها در حاشیه کویر ؛ ساخته از خشت خام سقفی گهواره ای و دیوارهای کلفت . بالاخانه ای بود روی یک سابات ، بر روی یک کوچه دراز . درهای دولنگه رو به شمال به نخلستان گرمه گشوده بود ، و درهای جنوب رو به کوهای آبی خنج و دادکین در دور دست . نسیمی که از چتر بلند درختان خرما بر می خاست خنک بود .

دیوار داخلی با گچ خاک رنگ نخودی نرمی داشت و سقف بلند گهواره ای کاهگلی بود . هوای بیرون داغ بود ، خیلی داغ . بالاخانه علی جلال مدیر دبستان گرمه . دیداری عادی بود ، در اوائل دهه 1330 .

پدرم یوسف هنری نماینده فرهنگ بود و نماینده اوقاف خور ، به دیدن علی جلال رفته بود که مدیر دبستان گرمه بود . ثابت خان ثابتی از اردیب آمده بود و علی هنری از مهرجان . گرمه در 30 کیلومتری جنوب خور قرار دارد ، روستایی باستانی که ناصر خسرو هم از آن گذر کرده بود .

گرمه قلعه ای باستانی و مسجدی قدیمی و امامزاده ای زیبا دارد . لابد پدرم رفته بود برای تعمیر امامزاده یا بازسازی مدرسه و حمام ( که تعطیلات تابستان بود . ) زمستان قبل گنبد امامزاده چکه میکرد ، و نزدیکیهای نوروز دیگ حمام سوراخ شده بود . آقای جلال اجاره زمینهای وقفی را جمع میکرد . پدرم استاد بنای دوست در خور و نائین و اردکان فراوان داشت که به یک چهارم مزد برایش اینگونه کارها میکردند .

سرِ پدرم و جلال و عباس هوسی به حساب و کتابشان گرم بود ، و بقیه با هنر شوخی میکردند که به دلیل هزاران لطیفه ای که در چنته داشت و چهره ای که با وجود جدی بودن هر عضله اش جدا جدا میخندید لقب ( پروفسور ) داشت .

ناهار خوشمزه ای بود ، که پس از نزدیک به نیم قرن مزه اش هنوز یادم است ، گرچه میگویند حافظه (( مزه )) از همه حافظه آدم دورتر است .

بادمجان های گرمه بی نظیر بود ، خورش قیمه بادمجان با گوشت بزغاله ، کشک خنک با نان خشک و خیار وسبزی که در آن خورد کرده بودند ، و قاب قاب بادمجانهای سفید گرمه که روی آن کشک غلیظ ریخته بودند . سفره سفیدی حاشیه و گوشه ای آنرا دختران خانه دار آقای جلال گلدوزی کرده بودند ، و لنگه اش روی جالباسی آویزان بود . والبته روی سفره نان تازه از تنور در آمده و سبزی تره و ریحان و نعناع و جعفری تازه که آقای رستگار از باقچه اش آورده بود .

سفره که جمع شد ، رفتم زیر بازوی پدرم که چشمهایش گرم شد و صدایی که میگفت برخیز برویم سرچشمه ، آب بنشینیم . از بالاخانه توی راه پله پائین آمدیم و زیر سایه درختها راه افتادیم .

(( مدیر )) و (( آموزگار )) در جامعه آن روز نقش عمده و اساسی داشت : پدرم و جلال رفته بودند و دوره کمکهای اولیه دیده بودند که بتوانند آمپول بزنند ، قاضی بودند و دعوا کوتاه میکردند ، فعال سیاسی بودند و امضا برای تلگراف جمع میکردند . معترض بودند یا چیزی میخواستند .

سرچشمه گرمه آخر دشت و زیر کوه قرار داشت * . پایین دشت سرچشمه یک چهار دیواری بود و حوضکی در میان آن برای (( آب نشستن )) درتابستان . آب گرمه از چشمه می آمد و شیرین بود . آب خور از قنات می آمد و شور بود . فراهم آوردن آب شیرین تلاشی عظیم بود . زمستانها میرفتند و از سنگابها آب می آوردند . تابستانها (( آبکش )) میرفتند و چهار چوب مخصوص بر الاغ میبستند و از فاصله 20 و 30 و40 کیلومتری می آوردند . آب شیرین فقط برای آشامیدن بود ، و هر کار دیگر با آب لب شور قنات بود . یخچال نفتی ها فقط شبها یخ میبست ، از بسکه هوا گرم بود و درش را باز میکردیم . آب شور قنات مزه مطبوعی داشت ، ولی متفاوت بود .

آب خنک چشمه روی سنگریزه های سفید میرقصید ، سایه سبز درختان خرما به آب رنگ دلپذیری میداد . کمتر از سه سال داشتم ، تابستان 1331بود . مادرم لباس زیبایی برایم دوخته بود . آب از جوی سنگی می آمد ، در حوضچه چهارگوش چرخی زد ، و از آن طرف بیرون می رفت .

داداش علی بغلم کرد . از آب میترسیدم ، حوضچه سرچشمه به نسبت جوی آب قنات خور بزرگ بود ، خنکی را میشد در آن دید . داشتم به سنگریزه ها که در عمق 5/1 متری پیدا بود نگاه میکردم که پراندنم توی آب . غوطه ای زدم . چیز عجیبی اتفاق افتاد . یک قلپ سیر آب خوردم . وحشتزده ، ترسان . متعجب از آن طرف پریدم بیرون ؛ مثل قورباغه ، مثل پَرَشک ( جرقه آتش به زبان خوری ) هنوز به آب نرسیده پریدم بیرون ، پریدم به آغوش پدرم که آنطرف حوضچه ایستاده بود . نفس زنان و ترسیده به آغوشش پناه بردم در حالی – درمیان خنده دیگران – جیغ میکشیدم ؛ (( بابا ، بابا ، این آب شیرینه ، آب شیرینه )) . برای ما در خور آب دوجور بود ، (( آب )) و (( آب شیرین )) . مگر میشد درآب شیرین شنا کرد ؟ مگر میشد در آب شیرین ظرف شست ؟ مگر میشد آب شیرین در جوی روان باشد ؟

 آب شیرین در خور دله دله میخریدیم ، و شیشه شیشه در یخچال نفتی میگذاشتیم و در مشک میریختیم و زیر بادگیر آویزان میکردیم . آب شیرین با ارزش تر از آن بود که بتوان با شنای پسرکی سه ساله آلوده اش کرد .

و چنین بود که اولین تخم اکولژیک در جان من کاشته شد هنوز هم همانطور تعجب میکنم که میبینم در همان خور خودمان آبی که از بازیاب با لوله میاوردند توی شلنگ پلاستیکی کف خانه ها و ماشینها را میشویند ، مثل اینکه برایشان زاینده رود جاری کرده اند ...

اعلام و واژه نامه :

* دکترمرتضی هنری : نویسنده ومترجم و استاد محیط زیست .

* گرمه اولین روستایی در منطقه خور بود که به همت اسداله خان عامری دارای آب لوله کشی شد ، از سر چشمه به میدان آبادی .

 

 


31. در بخش اروکاي ايالت نوادا، بوسيدن زنان توسط مردان سبيلو ممنوع است.


32. در ميامي آمريکا، تقليد کردن رفتار جانواران ممنوع است.


33 در لواي آمريکا، بوسيدن بيش از 5 دقيقه مجاز نيست.


34. زماني در کشور سوئيس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب مي آمد.

 

                                    هُو

وز سواد آموز ما هم یاد باد                 کو به ما خواندن نوشتن یاد داد

از پدر گر قالب تن یافتیم                     از معلم جان روشن یافتیم

ای تو کشتی نجات روح ما                  ای به طوفان جهالت نوح ما

ای معلم چون کنم توصیف تو              چون خدا مشکل توان تعریف تو

یک پدر بخشنده آب و گل است            یک  پدر ، روشنگر جان و دل است

وَلدَک باَلَمَکَ بازَوَجَک                          هر سه را حق ابوُت مشترک

لیک اگر پرسی کدامین برترین              آنکه دین آموزد و علم الیقین

ما همه طفلیم و روحانی پدر                 کِی پدر بدخواه باشد با پسر

آنکه با تو درس قرآن میدهد                 با تو دارد جاودان جان میدهد

ما جهان جاودان خواهیم و بس             خواه باشد زودرس یا دیررس

آفرینش مکتب است و کردگار               خود مدیر و انبیا آموزگار

این جهانهای موقت هرچه بود               مرگ را محکوم و در حکم نبود

انبیا را هم خدای اوستاد                    علم مطلق تا کلید وحی داد

انبیا را علم ماکان و یکون                     لیک رخصت نیست از میزان فزون

تا ظهور قائم این دانش قلیل                لیکن از آن پس سبیل و سلسبیل

دین وکفر ما اساس علم و جهل            کار دیگر علم وجهل ماست سهل

ای معلم ای چراغ رهنما                    در ردیف انبیایی مرحبا

لیکن این خواندن نوشتن واجب است    زانکه اقراء باسم رَبک موجب است

پیرم و موی سرم برف تموز                  یاد عهد مکتبم ، در دل هنوز

صحبت آموزگاران یاد باد                      (( یاد باد آن روزگاران یاد باد ))

تقدیم به همه معلمان عزیز.

 

                                      مقام معلم

عشق و تعلیم از نخستین اوستاد            کو به ما آموختن را یاد داد

وینچنین معلول بی علت خداست            کو نهاد افروز و یادآموز ماست

سرُالاسرار است این آموختن                 این به تاریکی چراغ افروختن

سینه ها را ثانی سینا کند                    چشم نابینای دل بینا کند

میتوان در سایه آموختن                       گنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد یاد آموختیم                      پس سُویدای سواد آموختیم

((شهریار ))

 

اول از همه یه اس ام اس واسه معلم ادبیات فارسیتون بفرستین ! با این موضوع !

معلم عزیزم ، ساعت ها و روز ها به این فکر میکرم که چگونه

از زحمات شما برای آموختن زبان فارسی تشکر کنم

و در آخر به این جمله رسیدم ! دو بخشه !

رو …زت …مو…با…رک !!!

.

.

.

ای که الفبای زندگی را از سرچشمه نگاهت آموحتم

استاد عزیزم روزت مبارک . . .

.

.

.

اس ام اس روز معلم ، پیامک تبریک روز معلم ، radsms.com

دبیر عزیزم . یاد تو همیشه در ذهنم .عشق تو در قلبم و عطر مهربانت همیشه در وجودم

جاری است ، روزت مبارک . . .

.

.

.

اس ام اس روز معلم ، پیامک تبریک روز معلم ، radsms.com

بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را میسازند تا بسوزد

اما تو میسوزی تا بسازی ، با سپاس و عرض تبریک فراوان . . .

پیامکهای بیشتر در ادمه مطلب..

 



ادامه مطلب ...

بلبلی خون دلی خورد و گلی  حاصل کرد       باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد



 

طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود       ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد



قرةالعین من آن میوه دل یادش باد               که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
 


بدينوسيله از همدردي دوستان ،آشنايان ، ورزشكاران و تمام عزيزاني كه در اين ماتم بزرگ تسلي بخش خاطر حقير شدند سپاسگزارم ان شاءا... در شاديهايتان جبران كنيم با سپاس فراوان مهدي هوسي .

 

هر روز صبح از خودتان بپرسید

چطور میتوانم در کارم پیشرفت کنم ؟

مطمئن باشید که خیلی زود جواب های درست از راه میرسند

              درخت زیبا                                    

هر روز صبح از خودتان بپرسید

چه صبح عالی ، امروز چی باید یاد بگیرم ؟

مطمئن باشید که خیلی زود جواب های درست از راه میرسند

     درخت زیبا2

هر روز صبح از خودتان بپرسید

امروز دل چه کسی رو باید شاد کنم ؟

مطمثن باشید که خیلی زود جواب های درست از راه میرسند

      نخلستان آباد

هر روز صبح از خودتان بپرسید

امروز چه کسی نیاز داره توی چشم هاش نگاه کنم

و بدون کلامی نگاهم بهش لبخند بزنه تا اون آرامش بگیره ؟

مطمئن باشید که خیلی زود جواب های درست از راه میرسند

      نخلستان آباد2

هر روز صبح از خودتان بپرسید

امروز چه وظایفی دارم که باید انجام بدم

که در نهایت در زندگی رسالتم رو شکل بدم ؟

مطمئن باشید که خیلی زود جواب های درست از راه میرسند

     کوچه باغ

 

به نام خدا

 

عرض عمر

امروز سوم جمادی الثانی سال روز شهادت والاترین بانوی عالم است . بانویی که از طرف خداوند کوثر وعلت ایجاد آفرینش و از طرف رسول خدا (( ام ابیها )) و از طرف امام علی ( ع ) امانت رسول خدا نامیده شد .

حضرت فاطمه علت ایجاد آفرینش است . در حدیث قدسی داریم که خداوند به رسول خود خطاب فرمود : (( اگر به خاطر تو نبود افلاک را خلق نمیکردم و اگر به خاطر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر به خاطر فاطمه نبود شما دو تا را خلق نمیکردم . از طرفی پس از طعنه (( عاص بن وائل )) به رسول خدا که او را ابتر خواند خداوند سوره کوثر را نازل کرد . سوره کوثر در قرآن استثناست حتی ترکیبات و کلمات نیز در قرآن استثناست . در عین کوتاهی یک دنیا مطلب دارد و در این سوره خداوند به پیامبر میفرماید من به تو کوثر عطا کرده ام به شکرانه نماز بخوان و قربانی کن ، به درستی دشمن تو ابتر است . امروزه متجاوز از 150 ملیون سید در دنیا زندگی میکنند که همه از اولاد فاطمه هستند ولی از اولاد عاص بن وائل حتی یک نفر کسی نمیشناسد . رسول خدا حضرت زهرا را ام ابیها (( مادر پدرش )) خطاب میفرمودند . یک وجه ان دفاع حضرت زهرا از رسول خدا در مقابل مشرکان قریش و رسیدگی به پیامبر در منزل بخصوص پس از درگذشت حضرت خدیجه است .اما توجه به گستردگی معنای (( ام  )) میتواند اشاره به همان حدیث قدسی باشد که فاطمه علت ایجاد خلقت است و اساس آفرینش است و اگر نبود جهان آفرینش و حتی رسول خدا موجود هم  نمیشد .

اما با این امانت پیامبر مسلمانان صدر اسلام برخورد خوبی نداشتند . به نحوی که اگر پیامبر سفارش کرده بودند که پس از من هر چه میتوانید فاطمه را اذیت کنید بیش از این توانایی اذیت و آزار نداشتند . عدم عمل به وصیت رسول خدا در مورد حضرت علی ( ع ) ، غصب فدک ، بی احترامی ، هجوم به خانه حضرت زهرا ، آتش زدن در خانه و نهایتا به شهادت حضرت زهرا منجر شد . اما آنچه مهم است عرض عمر حضرت زهراست . یک طول عمر داریم و یک عرض عمر . حضرت زهرا طول عمر کوتاهی دارند از 18 تا 28 سال گفته اند البته ما 18 سال را قبول داریم ولی به فرض که 28 سال هم باشد عمری طولانی نیست و کوتاه است ولی عرض عمر حضرت زهرا به درازای تاریخ است . تنها خطبه فدکیه حضرت زهرا آنقدر عمیق است که هرچه شرح و تحلیل بر آن بنویسند حق آن ادا نمیشود . مصحف فاطمه که جای خود را دارد و نزد ائمه دست به دست شده تا به حضرت حجت ( عج ) رسیده است . حضرت فاطمه شاهد نزول وحی بوده و وحی را میشنیده است . رفتار او در زندگی کوتاهش آنقدرعجیب است که میتواند الگویی برای زنان تمام اعصار باشد .

حضرت زهرا ناشناخته است هم در زمان خودش و هم در طول اعصار تا کنون . اگر قبر مبارک حضرت زهرا مخفی است فقط به خاطر وصیت او نیست که نمیخواهد بعضی از به اصطلاح صحابه سر خاک او بروند و یا بعضی از دشمنان خدای ناکرده هتک حرمت کنند . شخصیت ناشناخته حضرت زهرا شامل قبر او نیز میشود و باید پنهان باشد . ائمه از محل دفن مادرشان خبر داشته و دارند و بعضی از اصحاب سر . دیگران را چه لیاقت که از محل دفن بزرگترین بانوی عالم مطلع شوند . ونکته پایانی حداقل این درس را از زندگی زهرای اطهر بگیریم که تلاش کنیم به عرض عمرمان اضافه کنیم فقط دنبال طول عمر نباشیم . از هر روز عمر خود به گونه ای استفاده کنیم که بیشترین بهره را برده باشیم و دیگر درک لحظه ها . حضرت زهرا در بزنگاه از امام خود حمایت کرد جایی که اصحاب بزرگ لغزیدند . آیا وقت آن نرسیده که زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها الگوی بشریت اعم از زن و مرد قرار گیرد ؟


 

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان