نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

 

-        زن گفت ، نمیدونی چی کشیدم در این چند روز ، چار روز پیش یکی از همسایه ها اومد و گفت یک نون قرض بده ، با این که اخلاق شوهرمو میدونسم ، نتونسم بگم نه و یک نون بهش دادم . دم در خونه با اون خیر ندیده به هم رسیدند و نونو تو دسش دید.اومد خونه ، هیچی نگفت اول لیف چار لا را ورداشت و تا میتونس زد . بعدشم افسار خرو – دور از جون شما – به سر من کرد وبردم طویله به اخیه خرم بست . منو روی زمین خوابوند پشکل – دور از حضور شما – به حلق من کرد ، پای نحسشو در دهنم گذاشت ، و مجبورم کرد بخورم ، نیم من پشکل به حلق من کرد سه روز تو طویله بودم و به غیر از من و خود نامردش هیشکه خبر نداشت – خدا جای خودشو داره به خونه حق نشسته – امروز وازم کرد. خدا ازش نگذره ، جدم تلافی کنه ، جده ام زهرا سزا شو بده

-        مادر چرا گریه میکنی ، حالا اون که از این اذیت نمرده ، اگرم مرده بود گریه ات فایده نداشت.

برای خواندن متن کامل شده داستان به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 125 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان